نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

 

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

 

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراقش سوختن

 

257.gif


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:40 | |







طناب دار جلو چشام

یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام

رفیقام قاطی دشمنام،

نمیشه تشخیص دادشون از هم

مثل ضربه هایی که زده بودم

نا منظم و پشت سر هم

میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر

یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر

نگاهش قفل تو چشام

خالی میشه زیر پاهام

یکم سر و صدا

تــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــام

 


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:20 | |







 

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ

 

 

ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﺴﺖ

 

 


ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺯﯾﺎﺩﺵ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ !


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:32 | |







 

تو نباشی چه امید ی به دل خسته ی من
تو که خاموشی بی تو و شام و حر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور من
تو و ویرانی،خاموشی
کوه ام مگر چه کنم با غم تو
چه کنم با دل تنهام؟
چه کنم با غم دل؟
چه کنم با این درد؟
دل من ای دل من


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:30 | |







 

 

ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ

 

 

ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻖِﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ...

 

 

ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻟﯽِ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮﺩ

 

 

ﻭﻟﯽ ﭘﺴﺮﻩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪﺭﻓﺖ...

 

 

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﻭﻧﯿﻪ ﺍﺟﺎﺭﻩﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﮐﻮﻓﺖ ﺩﯾﮕﻪ

 

 

ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ...

 

 

ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﺷﻮﻧﻮ ﻓﺪﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻮﻥ

 

 

ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯾﻦ...!

 

 

ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺭﻓﺎﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯﺵ

 

 

ﻧﯿﺴﺖ...

 

 

ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ ﺧﺪﺍ...

ﺍﯾﻨﻪ ﺩﻧﯿﺎﺕ...

 


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:30 | |







 

خسته شدم میخواهم در آغوش گرمت آرام گیرم..

خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...

زخم پاهایم به من میخندند خسته شدم بس که تنها دویدم...

اشک گونه هایم را پاک کن وبر پیشانیم بوسه بزن....

می خواهم با تو گریه کنم..خسته شدم بس که تنهاگریه کردم...

می خواهم دست هایم را به گردنت بیاویزمو

شانه هایت را ببوسم...

خسته شدم بس که تنهانشسته ام...


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:29 | |







 

ميداني رفيق . . .

هيچ خيانتى هم نميتونه باعث تنفر از کسى

 

که واقعا دوستش دارى بشه....

فقط شروع يه تلقينه....

تلقين اينکه ديگه دوسش ندارى....

تلقين....

[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:28 | |







 

 

تو را دوست دارم

چه فرق می کند که چرا یا از چه وقت یا چطور شد که ...

    چه فرق می کند ...؟

وقتی تو باید باور کنی و نمی کنی

    و

 

        من باید فراموش کنم که نمی کنم .


[+] نوشته شده توسط دنیامی در 14:26 | |








[+] نوشته شده توسط دنیامی در 11:38 | |








[+] نوشته شده توسط دنیامی در 9:49 | |



صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 22 صفحه بعد