|
|

دلم که با تو باشد، تنها چیزی که به یادش هستم تصور نام
توست کنار نامم.. بدون هیچ چیز اضافه دیگری، بدون هیچ
ترسی از افشای خاطر خواهیم،.. می دانی به سرم زده است
بروم وسط شهر نامت را با تمام وجود فریاد بزنم، شاید اینطوری
لاقل کسی باشد کاری از دستش براید.. میدانی به تو رسیدن به
رسواشدنش می ارزد.. می دانی؟..
نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط دنیامی در 21:12 |
| |